هووووووووووووووووووي با شمام

ساخت وبلاگ
اگر ی روزی یکی خرید یک کالایی رو نکوهش کرد و خرید کالای دیگه ای رو ستایش کرد ، بدونید که توانایی خرید کالایی که نکوهش کرده رو نداره و در عین حال نیاز به خرید کالایی که ستایش کرده داره وگرنه اون رو هم نمیخرید . و این و بدون شک از من بپذیرید ما انسان هستیم و ذات انسان به تعالی و رشد نیاز داره ، رشد مادی ، معنوی ، ظاهری ، اجتماعی ، فردی و فرهنگی .... . و خرید کردن یکی از راه های رشد مادی ، ظاهری و اجتماعی ، پس کسی نمیتونه بگه من به جای خرید این چیز ، فلان چیز و میخرم هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:45

از قدیم گفتن گفتن : قدر زر زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهریمن فکر میکردم چون یک نفر تحصیل میکنه و از خودش چیز بهتری می‌سازه پس بقیه باید قدرشو بدونن حالا اون بقیه چه تحصیل کرده باشن چه نباشن ،چه فکر احمقانه ای!!!بقیه اگر قدر دونستن بلد بودن که اول باید قدر خودشونو می‌دونستن و از خودشون چیز بهتری میساختن آدم خیلی چیزارو میدونه و خیلی چیزهای میفهمه ولی درک یک چیز خیلی خیلی متفاوت ، درک کردن یک مقوله از دونستن و فهمیدنش هم مهمتر ، چرا که اگر یک مسئله ای رو درک کنی میتونی بفهمی و قاعدتا به آگاهی به اون مسئله ختم میشه واقعا راس گفتن قدر زر زرگر شناسد ، قدر گوهر گوهری این فکر و از سرتون بیرون کنید که آدمی که تحصیلات نداره شمارو مورد تحسین قرار بده ، اون اگر تحصیلات رو مسئله ی تحسین برانگیزی میدید مطمئنا سعی می‌کرد که به دستش بیاره .و یک مسئله ی دیگه بعضیا تحصیل میکنن ولی مثلا شما مقطع دکترا هستید و اونها مقطع کارشناسی از منظر اون افراد شما چون پیشرفته تر هستین پس باید بهتون حسودی کنن ، چرا؟! چون چیزی رو به دست آوردین که از نظر اونها تحسین برانگیز و میدونن چه راه سخت و پر پیچ و خم و پر استرس و پر هزینه ای رو پشت سر گذاشتین ، بنابراین چون خودشون عاجز از ادامه ی این راه هستن فقط حسودی میکنن .همین هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:45

انگار یک نظمی برای تفریحات فصلی از قدیم در بیشتر کشورهایی که ما الان جهان اول بهشون میگیم وجود داشته که یا در کشور ما از بین رفته یا اونقدری همه گیر نشده ، چون مطمئنا با وجود شب یلدا و چهارشنبه سوری و ... این گونه از رویداد ها شکل گرفته از پیش .برای مثال تمام دوستانم که توی اروپا و آمریکا زندگی میکنن ، بهار و تابستان به سفر ، قایق سواری ، تفریحات ساحلی ، جنگل و ‌کوهنوردی ، پیکنیک روزانه ، باغ وحش ، کمپینگ های آموزشی ، ... میرن ، در عوض پاییز و زمستان به اپرا ، تئاتر ، سینما ، رستوران های خوش منظره ، میوزیک کلاب ، استخر ، کنسرت ، موزه ، گالری های هنری ، ماشین سواری های شبانه میرن .اما انگار توی ایران این چنین نیست انگار کسی نمیدونه یا شاید هم نمیتونه به جز شمال جای دیگه بره ، انگار هیچ نظمی برای تفریحات فصلی در عموم مردم وجود نداره .دو سال پیش رفتیم شمشک و تمام کسانی که توی هتل مون بودن ، از من بیشتر سفرهای خارجی رفته بودن و خیلی هاشون ساکن استرالیا و ... بودن ، از نوع رفتار برازنده شون پوشش و ماشین هاشون میشد فهمید که از طبقه ی اجماعی مطلوبی هستن ، ولی شاید نیم درصد کل جمعیت ایران هم نبودن ، خب میدونم اسکی ورزش گرونی ، و میدونم هتل های مناطق کوهستانی هم گرون ولی اگر تقاضایی وجود داشته باشه قطعا عرضه بیشتر میشه ، حتی تعداد بسیار قابل توجهی هستن با اینکه از نظر مالی مشکلی ندارن ولی سفر و تفریحات روزانه جزو گزینه های مصرف شون نیست ، اصلا اعتقادی بهش ندارن ، اون قشری هم که من بهشون میگم مسافرهای خاکستری فایده ای برای جامع محلی ندارن ، وقتی کنار خیابون چادر بزنی ، با ماشین خودت بری سفر ، غذا و پیک نیک تو از خونه تون ببری خب تو چه سودی واسه شهر میزبان داری؟ تازه چهره ی شهر و هم زشت هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1402 ساعت: 11:45

یکبار خونه یکی دعوت بودیم ، بنده خدا شروع کرد به صحبت کردن پشت سر عروس یکی از بستگان که فلانی توی مراسم ختم (منظورش پدر من بود ) به ما بی احترامی کرده که چی؟ بهمون سلام نکرده با اینکه تحصیل کرده اس ، ریدم تو اون سوادی که شعور نیاره (حالا ما هم که تحصیلکرده بودیم ، اونجا نشسته بودیما) .اما عروس خودشون که بی سواد هم بود ، همین کارو کرده بود ، روز مرگ پدرم اومدن و عروس کوچیکه شون به من و برادرام و زن داداشم سلام نمی‌کردیعنی توی غم انگیز ترین روز زندگی ما ، و این قضیه چند بار اتفاق افتاد تا روز دوم از مراسم پدرم بیرونش کردم ، والا ، رودرواسی نداریم که ، زنبوری که محصول نمیده غلط میکنه نیش بزنه ، من اون کندو رو آتیش میزنم . دلم نمیخواست اونجا جوابشو بدم اما دلم میخواد اینجا بنویسم ، عزیزم اگه عروس فلانی با سواد و سلام نمیکنه (گرچه به این دلیل که اون غریبه اس توی جمع مون ، کمی خجالتی ، نه به دلیل بی ادبیش) یک کوچولو دردش کمتره تا اینکه ی آدم دوزاری و بی سواد بهت سلام نکنه . اما واقعیت اش اینه که بعضی از آدمها بزرگترین افتخار زندگی شون اینه که فلانی از در اومد تو و بهش سلام نکردن ، اینکارو میکنن تا بعدا توی خلوت های ارزون و بی مایه ی خودشون ، مایه ی دستگرمی و رضایتمندی چند تا بدتر از خودشون رو فراهم کنن ، اینکه نمیتونن یک رابطه ی معقولانه ی معمولی با بقیه داشته باشن براشون افتخار ، زیاد هم ربطی به با سواد و بی سواد نداره . هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 14:57

به نظر من بهترین لطفی که میشه به یک معتاد کرد اینه که بهش مواد بدی ، نه اینکه ترکش بدی ، چون برای ترک کردن اجبار بیرونی فایده ای نداره ، اجبار درونی باید به وجود بیاد ، باید فرد به این مسئله که تا این حد به چیزی احساس نیاز کنه رو رد کنه ، و اونوقت میشه شروع تغییر ، اونوقت میشه آغاز همیاری برای کمک واقعی بهش .من یک فرد معتاد رو مثال زدم ، یعنی دیگه ته ته یک فرد نیازمند بودن ، شما میتونید تعمیمش بدین به خیلی چیزای دیگه .چون وقتی میخوای به یکی کمک کنی اولین سوالی که براش پیش میاد اینه که خب که چی؟ بعدش چی؟ حتی گاهی فکر میکنه این کمک چه منفعتی واسه شما داره؟ بله ، دقیقا تا کسی ازتون کمک نخواسته بهش کمک نکنید ، اگر خواستین به کسی کمک کنید که ازتون تقاضا نکرده ، در راستای نیازش بهش کمک کنید ، نه در راستای اینکه شما فکر می‌کنید به چه چیزی نیاز داره .مثلا من یک دوستی داشتم که برای درآمد بیشتر خونه شو به مسافرها اجاره میداد و گاهی میومد خونه ی ما و گاهی میرفت خونه ی دوستای دیگه مون ، من میدونستم که این مسئله کمک شایانی بهش نمیکنه و چاره چیز دیگه ای ، اما چون از من نمیخواست که کمک بهتری بهش بکنم ، منم همون چیزی که از من میخواست و بهش میدادم و براش طلب خیر و آگاهی میکردم هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 14:57

چند تا مسئله خیلی خیلی مهم توی روابط دوستانه وجود داره که به نظرم آدمها با نگاه سطحی بهش ، خیلی ضربه خوردنیکی اینکه به هیچ وجه ، به هیییییییییییییییچ وجه دشمن دشمن ما دوست ما نیست ، این یک ضرب المثل سیاسی که در رابطه با روابط مقطعی تجاری و سیاسی به کار رفته نه در رابطه با روابط پر از مسئولیت های عاطفی مثل دوستی یا فامیلی .و مسئله ی بعدی اینکه اگر نمیخوایین رابطه تون با دوستتون از هم بپاشه فقط به نقل قول چیزهای عمومی زندگی تون بسنده کنید ، یعنی فقط چیزی و بگید که اگر دشمن تون هم اون چیز رو فهمید براتون دردسر نشه ، چون این دوستها هستن که از زندگی تون خبر دارن نه دشمن ها .یک چیزی هم هست که بارها بهم ثابت شده ، اینکه اگر همون اول حس تون نسبت به یکی بد بود ، ولی بعدا حس خوبی پیدا کردین ، اصلا و ابدا سعی نکنید بی گدار به آب بزنید، چون اون آدم همون حس بد روز اول ، فقط ظاهر قضیه رو بتونه کرده تا راهی واسه نزدیک شدنش فراهم شهیکی دیگه از نشونه های دوستی که بعدا دشمن میشه اینه که : اینجور دوست ها اصولا ازت تقلید میکنن ، هرکاری که انجام میدی ، بعدا میبینی که عین شو انجام داده ، ازینا هم باید فاصله گرفت ، شاید تو از خودت به خاطر اونچه که هستی راضی نباشی ، ولی خیلی از آدما به مثل تو بودن راضی هستن که هیچ براشون ته خط .مهمتر از همه اینکه گاهی می‌بینید چقدر زود یک دوستی دشمن تون شد ، اون از همون اول هم دشمن بوده ، ولی نمیتونسته از راه دور ضربه بزنه ، مجبور بوده که نزدیک بشه تا بتونه کارشو تموم کنه ، چون از راه دور براش میسر نبوده ، درواقع تا دشمنت دوستت نشه ، نمیتونه بهت ضربه بزنه بده ، بنابراین توی انتخاب دوست خیلی دقت کنید .همون اندازه که تلاش میکنید لکه ی پریودی روی لباس زیر تون نیافته ، هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 14:57

تو یک بلایی سر زندگی کسی میاری و فکر میکنی خب دیگه تموم شد ، زرنگ بازی و انجام دادی و اونو متوقف کردی و خودت رفتی جلو ، ولی کار این دنیا بی حساب کتاب نیست که ، هرچقدر هم اعتقاد نداشته باشه ، هرچقدر هم برنده پیش بری ، بالاخره یک جایی گیر می افتی ، چرا؟

چون خدا میگه : من سریع الحساب ام ، یعنی قرار توی این دنیا کارت و بسازه ، نه اون دنیا ، قرار سریع به حسابت رسیدگی بشه نه بعد از یک عمر ظلم و جفا به خلق اش

هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 71 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 23:44

یکی از خاطره هایی که از بچگیم دارم اینه که مامانم بدش میومد از زنهایی که فقط به ظاهرشون میرسیدن ، ولی شوهر و بچه و زندگی شون پر از شلختگی بود .همیشه هم از درون اذیت میشد وقتی میرفت جایی که میدید هیچ کنترلی روی هیچ چیزی به جز کات مو و میکاپ صورت وجود نداره .چون خودش زنیه که هم به خودش می‌رسید هم به بچه و شوهر و زندگی ، حتی بیش از خودش واسه خانواده اش وقت میذاشت ، و این مستلزم فداکاری زیادی ، خب مامانم اون شکلی بزرگ شده بود که یک زن برای اینکه بتونه حرفی داشته باشه که خریدار داشته باشه ، نباید جای انتقاد برای خودش بگذاره ، و همیشه هم میگفت کسی که نمیتونه هیکل اش رو مدیریت کنه ، هیچ چیز دیگه ای رو نمیتونه مدیریت کنه . حتی با اینکه خیلی محجبه اس توی خونه کلی به خودش می‌رسید ولی از خونه که می‌خواست خارج بشه ، کاملا فرق می‌کرد . الان میگه : دخترا خوب شدن ، یاد گرفتن زیبایی رو به همه چی تعمیم بدن ، خودشونو خوشگل کنن ، زندگی شونو خوشگل کنن ، شوهر و بچه و .... ، میگه مگه میشه زنی زیبا باشه و زیبایی رو دوست داشته باشه ولی زندگیش زشت باشه .بعد از ازدواجم فکر میکنم درست میگه : چون اگر زن اهمیت نده ، دیگه هیشکی اهمیت نمیده و مسئولیت نمیپذیره ، فقط این زن که میمونه و اهمیت میده و از خودگذشتگی میکنه هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 57 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 23:44

یک کتابی خوندم که میگفت : سلول های ما حافظه دارند و دلایلی که می‌آورد با دلایلی که میخوام بگم فرق دارن من فکر میکنم سلول ها حافظه دارند چون اگر حافظه نداشتند چرا خانم ها دقیقا راس یک ماه پریود میشن؟حافظه دارند چون وقتی همسرم بعد از دوازده سال باشگاه رو برای مدتی رها کرد و بعد از چند ماه برگشت باشگاه با سرعت بیشتری بدنش به فرم گرفت ، به نسبت یک آدم مبتدی .حافظه دارند چون ما وقتی یکبار دستمون میسوزه بعد ازون دیگه نمی‌ذارم بسوزه چون حافظه ی سلول مون میدونه چه سوزشی رو باید متحمل بشهحافظه دارند چون با درد کشیدند یک نفر درد میکشیم و کاملا می‌فهمیم جنس اون درد رو ، مثلا اگر یکی چکش بخوره توی پاش تا یک نفر مشت بخوره توی شکمش ، دو تا درد متفاوت ، ولی من حس میکنیم یعنی بدن ما طوری برنامه ریزی شده که اطلاعات لازم برای هر بخش از بدن رو توی خودش ذخیره میکنه و در نهایت ما اسمش و میذاریم هوش ، حافظه ، تجربه ... . هووووووووووووووووووي با شمام...
ما را در سایت هووووووووووووووووووي با شمام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golnaaz بازدید : 41 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 23:44